در دورهای بهسر میبریم که بسیاری از سازمانها به اهمیت دادهها بهعنوان یکی از داراییهای حیاتی خود پی بردهاند. داده و اطلاعات میتوانند درکی از مشتریان، محصولات و خدمات را در اختیار قرار دهند. همچنین این دادهها و اطلاعات، موجب نوآوری و دستیابی به اهداف راهبردی سازمانها خواهند شد. با این وجود و با درک این مطلب، تعداد اندکی از سازمانها، مدیریت داده را بهعنوان داراییای که میتواند ارزشآفرین باشد، انجام میدهند. ارزشآفرینی از دادهها بهصورت اتفاقی رخ نمیدهد و مستلزم برنامهریزی، هماهنگی، التزام و همچنین مدیریت و راهبری صحیح است.
مدیریت داده، در واقع توسعه، اجرا و نظارت بر برنامهها، سیاستها، طرحها و اقداماتی است که ناظر بر تحویل، کنترل، حفاظت و بهبود ارزش داراییهای داده و اطلاعات، در طول چرخه عمر مربوطه هستند. فعالیتهای مرتبط با مدیریت داده بسیار گسترده هستند و میتوانند از توانایی در تصمیمگیریهای مرتبط با ارزشآفرینی از دادهها تا استقرار و کارایی فنی پایگاههای داده متغیر باشند. بنابراین مدیریت داده نیازمند هر دو مهارت فنی و غیرفنی است. مسئولیت مدیریت داده باید بین نقشهای کسبوکار و فناوری اطلاعات تسهیم شده و افراد هر دو حوزه باید قادر به همکاری و تضمین وجود دادههای باکیفیت در سازمان جهت دستیابی به نیازهای راهبردی باشند.
بایستی توجه کرد که داده و اطلاعات، افزون بر دارایی، یک سرمایه نیز تلقی میشوند؛ از این رو سازمانها بهمنظور دستیابی به ارزشی در آینده، پیرامون مدیریت دادهها سرمایهگذاری میکنند. همچنین برای مدیریت عملکرد روزانه اکثر سازمانها، این دادهها و اطلاعات، حیاتی هستند. به همین دلیل است که نامهایی چون «ارز»، «مایع حیات» و حتی «نفت نوین» اقتصاد اطلاعات به آنها داده شده است. در هر صورت، انجام کسبوکار بدون وجود دادهها امکانپذیر نخواهد بود.
مدیریت داده شامل مجموعه وظایف و توابع مستقلی است که هر کدام اهداف، فعالیتها و مسئولیتهای منحصربهفرد خود را دارا هستند. متخصصین مدیریت داده باید چالشهای ذاتی مرتبط با استخراج ارزش از داراییهای سازمانی را در نظر داشته باشند و در عین حال اهداف راهبردی و عملیاتی، نیازمندیهای کسبوکاری و فنی، ریسک و الزامات سازگاری و فهمهای متناقض از آنچه داده بیان میکند و اینکه دارای کیفیت بالاست یا خیر را متوازن و متعادل کنند.
با این اوصاف، موارد و موضوعات زیادی برای دنبالکردن وجود دارد. به همین دلیل است که داشتن یک چارچوب برای فهم دقیق مدیریت داده و دیدن ارتباطات بین اجزای سازنده مفید خواهد بود. بهدلیل اینکه کارکردهای مختلف، وابسته به یکدیگر بوده و باید در تمامی سازمانها همسو باشند، افراد مسئول جنبههای مختلف مدیریت داده، باید همکاری لازم را با یکدیگر داشته باشند تا سازمان قادر به دستیابی به ارزش دادههای خود باشد.
چارچوبهای توسعهیافته در سطوح مختلف انتزاع، طیف وسیعی از دیدگاهها را در مورد نحوه مواجهه با مدیریت داده فراهم میکنند. این دیدگاهها بینشی را فراهم میکنند که میتواند برای روشنکردن استراتژی، توسعه نقشههای راه، سازماندهی تیمها و هماهنگسازی کارکردها مورد استفاده قرار گیرد.
مدل همسویی راهبردی (Henderson و Venkatraman، 1999) چکیدهای از عوامل اساسی تمامی رویکردهای مدیریت داده را ارائه میدهد. در مرکز این مدل، ارتباط بین داده و اطلاعات، نشان داده شده است. در اغلب موارد، اطلاعات، مرتبط با استراتژی کسبوکاری و استفاده عملیاتی از دادههاست. داده نیز مرتبط با فناوری اطلاعاتی و فرایندهایی است که پشتیبان مدیریت فیزیکی سامانههایی هستند که دادهها را برای استفاده قابل دسترس میکنند. حول این مفهوم، چهار حوزه اساسی انتخاب راهبردی دیده میشوند: استراتژی کسبوکار، استراتژی فناوری اطلاعات، زیرساخت و فرایندهای سازمانی، زیرساخت و فرایندهای فناوری اطلاعات.
مدل همسویی راهبردی کامل، پیچیدهتر از تصویر نشاندادهشده در شکل یک است. هر کدام از گوشههای شش ضلعی دارای ابعاد مختص به خود هستند. بهعنوان مثال، درون هر دو استراتژی کسبوکاری و فناوری اطلاعات، نیاز به درنظرگرفتن قلمرو، شایستگیها و حاکمیت وجود دارد. عملیات باید دربرگیرنده زیرساخت، فرایندها و مهارتها باشد. ارتباطات بین اجزا به سازمان کمک میکند که تناسب راهبردی مولفههای مختلف و همچنین یکپارچگی کارکردی اجزا را درک کنند. حتی نمایش سطح بالای مدل، در فهم عوامل سازمانی اثرگذار بر تصمیمات گرفتهشده در مورد مدیریت داده قابل استفاده و مفید هستند.
مدل اطلاعاتی آمستردام، همانند مدل همسویی راهبردی، دارای دیدگاهی راهبردی در زمینه همسویی کسبوکاری و فناوری اطلاعات است (Abcouwer، Maes و Truijens، 1997)، که با عنوان ۹- سلولی شناخته شده و لایه میانی آن متمرکز بر ساختار و تاکتیکها، شامل برنامهریزی و معماری است. علاوه بر این، ضرورت ارتباطات اطلاعاتی (که در شکل ۲ با شاخص حاکمیت اطلاعاتی و کیفیت داده بیان شده است) در این مدل مورد توجه قرار گرفته است.
چارچوب DAMA-DMBOK در زمینه حوزههای دانشی که قلمروی کلی مدیریت داده را تشکیل میدهند، عمیق میشود. دو تصویر میتواند برای نمایش چارچوب مدیریت داده DAMA مورد استفاده قرار گیرد:
چرخه DAMA حوزههای دانشی مدیریت داده را تعریف میکند. در این چرخه، حاکمیت داده در مرکز فعالیتهای مدیریت داده قرار گرفته، زیرا حاکمیت داده برای سازگاری و توازن بین کارکردهای مختلف آن ضروری است. دیگر حوزههای دانشی (معماری داده، مدلسازی داده و غیره) حول چرخه به شکلی متوازن قرار گرفتهاند. تمامی این حوزهها بخشهای ضروری یک کارکرد مدیریت داده بالغ و کامل هستند، ولی ممکن است بسته به الزامات سازمان در زمانهای مختلفی پیادهسازی شوند. (شکل ۳)
شش ضلعی، عوامل محیطی ارتباطات بین مردم، فرایندها و فناوری را نشان داده و کلیدی برای خواندن و فهم نمودارهای محدود DMBOK هستند. در این شش ضلعی، اهداف و اصول در مرکز قرار میگیرند، زیرا این موارد هستند که فراهمکننده راهنمای نحوه اجرای فعالیتها و استفاده از ابزارهای مورد نیاز برای مدیریت داده موفق هستند. (شکل ۴)
خوشبختانه در راستای تبادل برخط استعلامات در کشور، اقدامات خوبی در طول سالیان گذشته انجام شده که مهمترین آنها را میتوان راهاندازی یک مرکز ملی برای تبادل داده و استعلامات در کشور نام برد که هماکنون قریب ۱۰ میلیارد تراکنش در طول سال در این بستر، تبادل میشود. بهعبارتی، سازوکار تبادل داده که قبلتر بهصورت نقطهبهنقطه یا نظیربهنظیر بین دستگاهها و سازمانهای مختلف انجام میشد، امروز از طریق یک هاب و گذرگاه واحد در کشور بهصورت برخط، منسجم و منظم انجام میپذیرد. البته باید اذعان کرد که متاسفانه تبادل داده و نه استعلامات، هنوز هم در بسیاری از موارد بهصورت سنتی و از طریق تبادل داده روی CD، DVD و دخالت عامل انسانی و حراستهای دستگاهها انجام میشود. شایان ذکر است که همواره تبدیل یک سیستم توزیعشده به یک سیستم متمرکز، مخاطرات خود را نیز بههمراه خواهد داشت که در این مورد میتوان مهمترین آنها را داشتن یک تک نقطه خرابی یا Single Point of Failure قلمداد کرد. بهعبارتی در صورت رخداد خرابی برای این مرکز، تمامی تبادلات از تمامی مولدین داده و مصرفکنندگان متاثر خواهد شد.
یک سازوکار مناسب دیگر که در سالیان گذشته همروند با ایجاد مرکز ملی تبادل داده شکل گرفته، ساختارسازی مناسب به نام کارگروه تعاملپذیری دولت الکترونیکی بوده که در آن باید سازمان نیازمند به داده و استعلام، ادلههای توجیهپذیر خود برای استفاده از آن داده یا استعلام را اظهار کرده و توجیه کند که برای چه کسبوکاری به چه آیتمهایی از دادههای سازمان مولد نیاز دارد تا این آیتمها ایجاد شده و اگر ایجاد شدهاند از بستر مرکز ملی تبادل داده در اختیار قرار داده شوند. البته باید به خاطر داشته باشیم که این ساختار در صورت اجرای ناصحیح و عدم دانش صحیح از داده، خود میتواند مشکلاتی را ایجاد کند.
یک ساختار کلیدی دیگر در کشور در راستای مدیریت داده و آمار، مرکز آمار ایران است که به برداشت بنده، نقشی ضعیف و غیرفعال را در این زمینه در طول این سالیان بازی کرده است. مرکزی که از منظر قوانین میباید در سال ۱۴۰۵، سرشماری نفوس و مسکن را بهصورت برخط و با استفاده از دادههای ثبتی و بدون دخالت عامل انسانی (مامورین سرشمار) انجام دهد، با توجه به روند بسیار کند بلوغ داده در این مرکز، شاید نیل به این هدف، برایش دور از دسترس باشد. به برداشت من با توجه به نقش بسیار پررنگی که این مرکز در تصمیمسازی و تصمیمگیری مبتنی بر داده و اطلاعات در کشور دارد، ماموریتهای زیر را میتواند برای مدیریت کلان کشور اجرا کند:
نگاهی اگر به این ماموریتها در انطباق با وضعیت کنونی مرکز آمار ایران انداخته شود، در تحلیل منصفانه میتوان اذعان کرد که یا این ماموریتها را اکنون توانایی انجام ندارد یا اینکه بهصورت ناقص در حال انجام آنهاست.
در پایان امیدوارم که نقش حاکمیت دادههای باکیفیت در کشور بهخوبی درک شده و با تزریق سرمایه انسانی متخصص به مرکز آمار ایران، این مرکز بتواند نقش بسیار پررنگتری را در مدیریت بهتر کشور در تمامی جوانب تصمیمسازی ایفا کند نه اینکه تنها اعلانکننده خبرهای تغییرات نرخ تورم و… باشد. البته باید در این راستا، تمامی دستگاههای مولد داده که متولد پایگاههای داده در کشور هستند (متولیان قریب ۳۱ پایگاه اطلاعاتی اعم از هویت اشخاص حقیقی، هویت اشخاص حقوقی، اطلاعات تحصیلی، سلامت، کسبوکارها، نشانی محل اقامت و…)، نهایت همکاری را با این مرکز داشته و این تلقی صحیح را داشته باشند که مالک دادهها نبوده و تنها مجری تولید و نگهداشت صحیح آنها هستند.
منابع: