صفحه اصلی » پرونده موضوعی » اقتصاد باید به تکنولوژی فشار بیاورد چراکه درماندگی نزدیک است
با پیشرفت تکنولوژی، مفهوم خدمات نیز گسترش یافت و به لطف مفاهیمی چون کاربرمحوری که تاکید بر مرکزیت کاربر دارد مفهوم خدمات، بسط پیدا کرده است. کاربرمحوری درکنار گسترش و پیشرفت تکنولوژی، موجب شکلگیری گستره مفهومی از خدمات شد. منظور از گستره مفهومی آن است که ادراک ما نسبت به کلمه خدمات، شاخوبرگ گرفته و دیگر انتظار داریم تا در رفتارها و موقعیتهای جدید، خدمات دریافت کنیم. در چنین وضعیتی بایستی راهبردهای سازندهای پیش گرفت که بتوان نرخ نفوذ خدمات را در زندگی بالا نگهداشت. اما عرصه خدمات مالی بهدلیل وجود حکمران و نگاهش نسبت به سرمایه، نهاد تنظیمگری دارد که درپی ایجاد تعادل و پویایی در سیستم است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
سازندگان خدمات دیجیتالی واضحا به محرکهای مهمی در رشد اقتصادی تبدیل شدند ولی جدی گرفته نمیشدند؛ چراکه دولتها این ادراک را ندارند که الگوی توسعه اقتصادی مبتنیبر خدمات، تا چه حد موثر است. با اینکه افزایش درآمد، ایجاد شغل، مزایای رفاهی و توانمندسازی حاصل از خدمات دیجیتال، برای همه کشورها مهم است نگاه غالب آن است که تکنولوژی کافیست از استهلاک سیستم کم کند.
کارآفرینهای علاقهمند به گسترش خدمات مالی، بهدلیل وجود تنظیمگری با صدای بلند، نزدیک این بازار نشدند یا در این بازار نماندند و بیشتر شرکتهای اقماری و بعضا کارآفرینان سازمانی حول سرمایه موجود در نهادهای مالی گردآمدند. نهادهای مالی که فربهشدن ساختار را میدیدند با تکنولوژی بهدنبال نوسازی بدنه رفتند. تکنولوژی در بدترین حالت نسبت به عملکردهای سنتی کمخرجتر است و سرمایهگذاری در تکنولوژی نه تنها غلط بلکه در بدترین حالت نیز تحسین میشود. با وجود عدم فشار نهادهای ناظر و تنظیمگر، عمدتا پخش سرمایه در تکنولوژی صورت گرفت و بعد از آن بدون توجه به حسابرسی و بررسی شاخصهای مرتبط با بازگشت سرمایه، بیشتر درپی رقابت با یکدیگر پرداختند.
در وضعیتی که کارآفرینان و مختلکنندگان سازنده، بیرون از گود هستند، قانونگذاران ثابت ماندهاند و اقتصاد، گرفتار موضوعاتی بیرون از اقتصاد است، نهادهای تصمیمگیر با پنجرههای عظیم و بسیار نوآوری از تکنولوژی روبهرو هستند. جنس روبهروشدن اقتصاد و تکنولوژی یادآور عروسک جذابی است که حرکتهایش توجه همه را جلب میکند اما در درون یک کوتوله زشت و پنهان آن را مدیریت میکند. سادهانگارانه است اگر بپذیریم خدمات مالی در کشور پایدار هستند درحالی که به سوالات بزرگ چون مالیات، شفافیت تراکنش، نظام کارمزد و …. هنوز پاسخ کاملی داده نشده است.
اکنون نسبت اقتصاد و تکنولوژی، نسبت کارفرما و پیمانکار است. در چنین وضعیتی اقتصاد میتواند برای عبور از درماندگی سیستم و برای پیداکردن راهحلهای برونرفت، از تکنولوژی استفاده کند و به تکنولوژی فشار بیاورد تا در واکنش به مشکلات پیشآمده چون سرعت گردش پول، تسهیلاتدهی و مقولههای توانمندسازی کاربران، تیمهای مبتنیبر تکنولوژی اقدام به تنوعبخشی به راهکارها کنند. اقتصاد میتواند اصول تکنولوژی چون شفافیت و فرایندمحوری را بپذیرد و از پتانسیلهای آن استفاده کند و یا آنکه فقط با تکنولوژی حفظ ظاهر کند. اما با ظهور بلاکچین و رمزارزها از یک طرف و هوش مصنوعی از طرف دیگر، نسبت اقتصاد و تکنولوژی کمکم از حالت پیمانکار و کارفرما درحال خارجشدن است و معلوم نیست در آینده با چه پدیدههایی روبهرو شویم. اگر اقتصاد به تکنولوژی فشار سازنده نیاورد و همافزایی رخ ندهد این تکنولوژی خواهد بود که اقتصاد را متبوع خود خواهد کرد؛ چراکه تکنولوژی ادب ندارد که منتظر خرده فرمایشهای اقتصاد بماند. به گستاخی دلفریب بلاکچین و هوش مصنوعی نگاه کنید!