صفحه اصلی » پرونده موضوعی » توسعه زنجیره ارزش سازمان با کارآفرینان سازمانی
در دنیای پویا و رقابتی کسبوکار امروز، سازمانها برای بقا، رشد و رسیدن به تعالی، نیازمند رویکردهای نوآورانه و خلاقانه در تمامی ابعاد فعالیت خود، بهویژه در توسعه زنجیره ارزش هستند. نوآوری و خلاقیت، فرایندی مستمر و پویاست که به تعهد، سرمایهگذاری و تلاش مداوم از سوی رهبران، شرکای استراتژیک و کارکنان، در تمامی سطوح سازمانی نیاز دارد. با ایجاد فرهنگ مناسب، استقرار نظام مدیریت دانش، تشویق ایدههای نو، سرمایهگذاری در ابتکارات نوآورانه و ایجاد بستر مناسب برای شکوفایی خلاقیت، سازمانها میتوانند زنجیره ارزشی پویا، انعطافپذیر و خلاق را ایجاد کرده و در مسیر تعالی، حفظ و توسعه سرمایههای انسانی نوآور و کارآفرین و کسب مزیت رقابتی پایدار گام بردارند.
واژه ارزش (Value) با همه تنوعی که در کاربردهایش وجود دارد، یک مفهوم پایه را همه جا با خود به همراه دارد و آن «ارزیدن و ارزشمندبودن» است. آنچه که یک کسبوکار اقتصادی را سودده یا حتی یک سازمان غیرانتفاعی را ماندگار میکند، ارزشآفرینی برای جامعه هدف است. سازمانها برای دستیابی به مزیت رقابتی، باید قادر به ارزشسازی بیشتر در پوشش کالا و خدمات خود برای مشتریان باشند. آنها اگر قادر به افزایش ارزش بیشتر از رقبای خود باشند، توان دستیابی به مزیت رقابتی و منحصربهفردبودن را خواهند داشت.
در حوزه ارزش، منحصربهفردبودن نمیتواند منجر به تمایز شود، مگر آنکه موجب افزایش ارزش برای مشتریان شود. یک تمایز موفق، راههایی برای خلق ارزش برای مشتریان خود پیدا میکند که منفعت و پاداش آن بیشتر از هزینههای آن باشد. از این رو، روش سیستماتیکی وجود دارد که همانند یک ابزار اساسی همه فعالیتهای یک سازمان و چگونگی تقابل و تاثیر آنها بر همدیگر را بررسی میکند. همچنین منابع مزیت رقابتی را تجزیهوتحلیل میکند که زنجیره ارزش نامیده میشود. زنجیره ارزش به مجموعه فعالیتهایی اطلاق میشود که زنجیروار به همدیگر متصلاند و منجر به خلق محصول و خدمتی میشود که برای مصرفکننده باارزش بوده و برای سازمان، سودآوری ایجاد میکند.
مفهوم زنجیره ارزش، اولین بار در سال ۱۹۸۵ توسط استاد مدرسه بازرگانی هاروارد، مایکل پورتر، در کتاب «مزیت رقابتی» مطرح شد. مدلسازی زنجیره ارزش از گذشته تاکنون یکی از محبوبترین ابزارهای کلاسیک مدیریت در تحلیل کسبوکارهاست. این ابزار کمک میکند تا شناخت و تحلیل دقیقتری از کسبوکار به دست آید.
طبق نظر پورتر، زنجیره ارزش (Value Chain) مجموعه اقداماتی است که سازمان انجام میدهد تا برای مشتریان خود ارزش خلق کند. بنابراین تمام فعالیتهایی که درجهت جلب رضایت مشتری انجام میشود، زنجیره ارزش را میسازد. مطابق مدل پیشنهادی پورتر، لجستیک درونی، عملیات و تولید، لجستیک بیرونی، بازاریابی و فروش از جمله اقداماتی هستند که لازم است در فرایند زنجیره ارزش تولید یک محصول، مد نظر قرار گیرند. حاشیه سود محصول هم از تفاوت دو مولفه ارزش نهایی محصول و هزینهای که بابت ایجاد ارزش صرفشده، محاسبه میشود.
زنجیره ارزش سازمانی برای هر کسبوکاری متفاوت است، بنابراین مجموعه حوزههای کاری تشکیلدهنده زنجیره ارزش در سازمانهای مختلف، تاثیرات متفاوتی بر ارزش، توان رقابتی و اجرایی ایجادشده بهجا میگذارند. بهطور کلی حوزههای کاری یک کسبوکار به دو گروه تقسیم میشود:
این دو حوزه همراه با یکدیگر فعالیت میکنند و از طریق آنها کسبوکار، ارزش اقتصادی ایجاد میکند؛ به همین دلیل به آن، زنجیره ارزش گفته میشود. برای موفقیت، باید این دو حوزه هماهنگ با هم و در چارچوب ماموریت و استراتژیهای کسبوکار فعالیت کنند تا از این طریق، ارزش بالایی برای مشتریان، جامعه، کارکنان و صاحب کسبوکار ایجاد شود.
زنجیره ارزش به تمام مراحلی اشاره دارد که مواد اولیه تا تحویل محصول یا خدمات به مشتری نهایی انجام میشود. این مفهوم، بیشتر به فرایندهای افزودن ارزش به محصول یا خدمات توجه دارد، از تحقیقوتوسعه تا توزیع و خدمات پس از فروش. درواقع زنجیره ارزش نه تنها به تولید خدمت یا محصول، بلکه به مدیریت اطلاعات، بازاریابی و خدمات پس از فروش نیز میپردازد.
درمقابل، زنجیره تامین بیشتر متمرکز بر فرایند تامین مواد اولیه و کالاهاست. این مفهوم، شامل تامین مواد اولیه لازم برای تولید، انبارداری، حملونقل و توزیع محصولات به بازار میشود. هدف اصلی زنجیره تامین، اطمینان از تامین بهموقع و بهینه منابع مورد نیاز برای تولید نهایی محصول یا ارائه خدمات است. با اینکه هر دو مفهوم به بهبود کارایی و توانایی یک سازمان کمک میکنند، اما تمرکز زنجیره ارزش، بیشتر بر افزودن ارزش به محصولات و خدمات و تاثیر بر بازار است. زنجیره تامین نیز، بیشتر به تامین منابع مورد نیاز برای تولید تمرکز دارد. به عبارت بهتر، اهمیت زنجیره ارزش در ایجاد مزیت رقابتی برای سازمانهاست. فعالیتهایی که در این راستا انجام میشوند، به ارزیابی کسبوکار، توانایی و نحوه بهبود آن و روشهای افزایش ارزش کمک میکنند. مدیریت صحیح زنجیره ارزش، مزایای متعددی برای سازمانها دارد که از جمله مهمترین آنها عبارتند از:
خلاصه اینکه، درک و شناخت صحیح و بهموقع زنجیره ارزش مثل داشتن یک قطبنما برای سازمانهاست. همچنین به آنها کمک میکند تا مسیر درست را با شناخت بهتر از نقاط قوت و ضعف خود، حذف فرایندهای غیرضروری و ناکارآمد، کشف فرصتهای بهبود، خلق نوآوری در تمامی مراحل زنجیره ارزش، تخصیص بهینه منابع و سرمایهها و درنهایت خلق تجربهای متمایز و ارزشمند برای مشتریان پیدا کنند. این مهم به آنها کمک میکند تا همواره بتوانند مسیر رشد و پایداری خود را در رسیدن به اهداف بلندمدت تضمین کنند.
کارآفرینی سازمانی یکی از انواع کارآفرینی است که درون یک سازمان شکل میگیرد. این کارآفرینی میتواند توسط یک فرد یا تیم، از میان کارکنان سازمان انجام شود. درواقع کارکنان سازمان میتوانند علاوهبر انجام وظایف جاری خود بهمنظور رشد و پیشرفت سازمان، مانند یک کارآفرین نیز عمل کنند. بنابراین کارآفرین سازمانی، فردی از میان کارکنان شرکت است که به ایجاد محصولات، خدمات و فناوری جدید برای سازمان یا حتی توسعه محصولات، خدمات، فناوری، فرایند، شیوه مدیریت و سایر بخشهای داخلی موجود در سازمان اقدام میکند.
این کار با هدف ایجاد ارزش برای سازمان و مشتریانش انجام میشود و به نوآوری و داشتن جسارت برای ارائه ایده و اجرای آن نیاز دارد. کارآفرینی سازمانی مفهومی است که از درون دنیای کسبوکار برخاسته و بهطور کلی به توانایی استفاده از منابع با روشهای جدید که منجر به خلق محصولات و خدمات جدید در محیط سازمانی میشود، اشاره دارد.
کارآفرینی سازمانی میتواند مزایای متعددی برای سازمانها داشته باشد، از جمله:
با وجود مزایای متعدد، کارآفرینی سازمانی با چالشهایی روبهرو است. از جمله:
قطعا برای رشد و توسعه کارآفرینی، سازمانها نیازمند کارآفرینان سازمانی خواهند بود. کارآفرینان سازمانی بهطور کلی، افراد خلاق و نوآوری هستند که درون سازمان فعالیت میکنند و برای توسعه ایدههای جدید و ابتکاری تلاش میکنند. آنها بهدنبال فرصتهایی برای بهبود محصولات، خدمات یا فرایندهای سازمان خود هستند و از ریسکپذیری و تعهد به چشمانداز خود هرگز هراسی ندارند.
کارآفرینی در مفهوم، به نظر ساده میرسد، اما هنوز تعریف جامعی از آن، که همگان بر سر آن توافق داشته باشند، وجود ندارد. با این حال، برخی ویژگیها به فرد کارآفرین نسبت داده میشود که تعدادی از آنها عبارتند از:
کارآفرینان سازمانی نقشی اساسی در ایجاد و ارتقای ارزش در سراسر زنجیره ارزش سازمانها ایفا میکنند. آنها با خلاقیت، نوآوری و ریسکپذیری خود، میتوانند به سازمانها در بهبود عملکرد هر مرحله از زنجیره ارزش کمک کنند. بهعنوان نمونه در اینجا به بررسی جزئیتر نقش کارآفرینان سازمانی در هر یک از فعالیتهای اصلی و پشتیبان زنجیره ارزش میپردازیم:
فعالیتهای حمایتی زنجیره ارزش، فعالیتهایی هستند که بهطور غیرمستقیم در تولید و ارائه محصولات یا خدمات به مشتریان نقش دارند. این فعالیتها برای حمایت از فعالیتهای اصلی زنجیره ارزش ضروری هستند و شامل مواردی مانند زیرساخت، مدیریت سرمایه انسانی، تحقیقوتوسعه و فناوری اطلاعات میشوند. کارآفرینان سازمانی میتوانند نقشی حیاتی در بهبود و نوآوری در فعالیتهای حمایتی زنجیره ارزش ایفا کنند.
در اینجا چند نمونه از چگونگی انجام این کار توسط کارآفرینان سازمانی آورده شده است:
برای اینکه سازمانها بتوانند از مزایای کارآفرینی سازمانی بهطور کامل بهرهمند شوند، میبایست:
کارآفرینان سازمانی میتوانند از طریق مدلهای مختلف به بهبود زنجیره ارزش سازمانها کمک کنند. در اینجا به بررسی برخی از متداولترین مدلها میپردازیم:
در این مدل، کارآفرینی در داخل واحدهای سازمانی موجود تشویق میشود. کارکنان به توسعه ایدههای جدید برای بهبود محصولات، خدمات یا فرایندها تشویق میشوند و از آنها حمایت میشود تا این ایدهها را به واقعیت تبدیل کنند.
مزایا
معایب
در این مدل، سازمان، واحد یا واحدی جداگانه برای توسعه و تجاریسازی ایدههای جدید ایجاد میکند. این واحد از بقیه سازمان، مستقل عمل میکند و از انعطافپذیری و استقلال بیشتری برای ریسکپذیری و نوآوری برخوردار است.
مزایا
معایب
در این مدل، سازمان در شرکتهای نوپا یا استارتآپهایی که ایدههای نوآورانه دارند، سرمایهگذاری میکند. این امر به سازمان امکان میدهد تا از فرصتهای جدید در بازار بهرهمند شود، بدون اینکه مجبور به توسعه و راهاندازی این ایدهها بهطور خودکار باشد.
مزایا
معایب
در این مدل، سازمان با شرکتهای دیگر، دانشگاهها یا سایر ذینفعان، برای توسعه ایدههای جدید همکاری میکند. این امر میتواند به سازمان در دسترسی به دانش، منابع و تخصص جدید کمک کند.
مزایا
معایب
سازمانها با ارزیابی دقیق عوامل داخلی و خارجی خود بهخصوص با توجه به اهداف و استراتژیهای بلندمدت سازمانی، فرهنگ و ساختار سازمانی، صنعت، بازار، منابع و تواناییهای سازمانی، میتوانند مدلی را انتخاب کنند که به بهترین وجه با نیازها و اهداف آنها مطابقت داشته باشد.
در اینجا دو مثال از نقش کارآفرینان سازمانی برای توسعه زنجیره ارزش سازمانی را مورد بررسی قرار میدهیم:
شرکت تسلا، پیشرو در صنعت خودروهای برقی، الگویی برجسته از کارآفرینی سازمانی در زنجیره ارزش خود ارائه میدهد. این شرکت با اتخاذ رویکردی نوآورانه و پویا در تمامی مراحل زنجیره ارزش، از تدارکات مواد اولیه تا بازاریابی و فروش، توانسته بهطور مداوم خود را متحول کند و در بازار رقابتی پیشرو باشد. در سال ۲۰۲۳ شرکت تسلا موفق شد تا رکورد درآمدی خود بالغ بر ۹۷ میلیارد دلار و سود خالص درآمدی ۱۵ میلیارد دلار را در کارنامه عملکرد سالیانه خود ثبت کند.
سرمایهگذاری هنگفت تسلا در تحقیقوتوسعه، این شرکت را در خط مقدم نوآوری درزمینه فناوری باتری، موتورهای الکتریکی و سیستمهای رانندگی خودران قرار داده است. این امر، منجر به توسعه محصولاتی باکیفیت بالا و پیشرفته شده که از رقبا پیشی میگیرند.
استفاده تسلا از روشهای تولید نوآورانه و رباتیک، فرایند تولید را بهطور قابل توجهی بهینهسازی کرده است. این امر به تولید محصولات با کیفیت بالا در مقیاس وسیع و با هزینهای مقرونبهصرفه منجر شده است.
تسلا از رویکردی غیرسنتی در بازاریابی و فروش محصولات خود استفاده میکند. تمرکز این شرکت بر بازاریابی دیجیتال، تجربه کاربری و ایجاد وفاداری به برند، منجر به تمایز آن از رقبا و جذب مشتریان شده است.
تسلا با ارائه خدمات پس از فروش بینظیر، بهدنبال جلب رضایت حداکثری مشتریان خود است. شبکه گسترده مراکز خدمات و پشتیبانی آنلاین و تلفنی این شرکت، تجربه کاربری مثبتی را برای مشتریان رقم میزند.
تسلا با ساختار سازمانی چابک و فرهنگ نوآوری، بهسرعت با تغییرات بازار و نیازهای مشتریان خود سازگار میشود. این امر به این شرکت امکان میدهد تا بهسرعت ایدههای جدید را آزمایش و اجرا کند.
تسلا از دادهها بهطور گسترده در تمامی مراحل زنجیره ارزش خود استفاده میکند. جمعآوری و تحلیل دادهها؛ بهینهسازی فرایندها، ارتقای محصولات و پاسخگویی موثر به نیازهای مشتریان را به ارمغان آورده است.
تسلا از ریسکپذیری و بهچالشکشیدن هنجارهای صنعت نمیترسد. جسارت این شرکت در آزمایش ایدههای جدید و درسآموزی از شکستها، منجر به نوآوریهای پیشگامانه شده است.
تسلا با ورود به صنعت خودروهای برقی، انقلابی در این صنعت ایجاد کرده است. ارائه محصولات نوآورانه و باکیفیت، سهم بازار این شرکت را بهطور فزایندهای افزایش داده و رقبای سنتی را به چالش کشیده است.
تمرکز تسلا بر نوآوری، پویایی و تحول، نه تنها برای مشتریان، بلکه برای سهامداران، کارکنان و جامعه نیز ارزش ایجاد میکند. این شرکت با ایجاد فرصتهای شغلی جدید، سرمایهگذاری در تحقیقوتوسعه و ترویج استفاده از انرژیهای پاک، بر جامعه تاثیر مثبت میگذارد.
Monzo، نئوبانک پیشرو در بریتانیا، بهدلیل نوآوری و تمرکز بر تجربه کاربری، بهسرعت به یکی از محبوبترین بانکهای دیجیتال در جهان تبدیل شده است. این موفقیت تا حد زیادی به کارآفرینان سازمانی در زنجیره ارزش Monzo بستگی دارد که بهطور مداوم بهدنبال راههای جدیدی برای بهبود محصولات و خدمات این شرکت هستند. این شرکت در سال ۲۰۱۵ تاسیس شد و درحال حاضر بیش از هفتونیم میلیون مشتری در بریتانیا و ایالات متحده دارد. در سال ۲۰۲۳، این شرکت درآمدی بالغ بر ۵۰۰ میلیون پوند، سود ناخالصی بیش از ۳۵۵ میلیون پوند و رشد ۸۸ درصدی در درآمد خالص خود به دست آورده است.
کارآفرینان سازمانی نقش مهمی در موفقیت Monzo داشتهاند. آنها به این شرکت کمک کردهاند تا:
موفقیت Monzo بهعنوان هفتمین بانک بزرگ بریتانیا از نظر تعداد مشتری و رشد خیرهکننده درآمدی ۲.۳ برابری در یک سال نشان میدهد که کارآفرینان سازمانی میتوانند نقش مهمی در موفقیت هر سازمانی ایفا کنند. با ایجاد فضایی که در آن کارکنان تشویق به ایدهپردازی و نوآوری میشوند، سازمانها میتوانند از مزایای کارآفرینی سازمانی بهرهمند شوند.
کارآفرینان سازمانی، داراییهای ارزشمندی برای هر سازمانی هستند. آنها با ایدههای خلاقانه، روشهای نوآورانه و تمرکز بر ارائه تجربهای عالی به ذینفعان، نقشی حیاتی در موفقیت و پویایی سازمان ایفا میکنند. آنها ستونهای اصلی نوآوری، رشد و موفقیت در سازمانها هستند. این افراد خلاق و باانگیزه، در تمامی مراحل زنجیره ارزش، از ایدهپردازی و توسعه محصول و خدمت تا بازاریابی و فروش، حضوری فعال و تاثیرگذار دارند و نقش اساسی ایفا میکنند. سازمانهایی که از کارآفرینان سازمانی بهره میبرند، بهطور معمول، شاهد رشد سریعتر و پایدارتری هستند. ایجاد فضایی مناسب برای شکوفایی کارآفرینان سازمانی، از وظایف اصلی رهبران و مدیران سازمانهاست.