Search
Close this search box.

بررسی دلایل شکست استراتژیک مراکز نوآوری مبتنی‌بر زنجیره ارزش

نوشته شده توسط:
خلاصه مطلب
اصولا راه‌های زیادی برای تمرکز بر توسعه زنجیره ارزشی که مبتنی و متعهد به مدل‌های کسب‌وکاری یا محصولات یک شرکت باشد، وجود دارد، ولی یکی از سوال‌های مهمی که باید به آن پاسخ داد این است که نوآوری در یک محصول آیا می‌تواند از ورود رقبا جلوگیری کند؟

یکی از حوزه‌هایی که این روزها از آن بیشتر می‌شنویم، ایجاد مدل‌های نوآورانه در مراکز نوآوری و سرمایه‌گذاری مبتنی‌بر توسعه زنجیره ارزش شرکت با هدف بالابردن نرخ جذب مشتریان از یک‌سو و از سوی دیگر بالابردن وفاداری آنها با تمرکز بر توسعه سبدهای درآمدی است.

توسعه زنجیره ارزش به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها اطلاق می‌شود که باعث ایجاد یک ارزش جدید در محصولات فعلی یا ایجاد یک کسب‌وکار جدید درراستای چسبندگی هرچه بیشتر مشتریان به خدمات یک شرکت می‌شود. اما حقیقت این است که امروز بیش از هر چیز، شاهد شکست و عدم موفقیت مراکز نوآوری در ایران هستیم. این درحالی است که در دنیا مدل‌های مشابه جوابگو بوده و نیاز بسیاری از شرکت‌ها را درراستای مقیاس‌پذیری برآورده کرده است. به همین دلیل سعی کردم در این مطلب با نگاهی متفاوت و از استراتژی تا اجرا، نقاطی را که باعث تصمیم‌گیری موفق در این حوزه می‌شود، بررسی و طرح کنم.

اصولا راه‌های زیادی برای تمرکز بر توسعه زنجیره ارزشی که مبتنی و متعهد به مدل‌های کسب‌وکاری یا محصولات یک شرکت باشد، وجود دارد، ولی یکی از سوال‌های مهمی که باید به آن پاسخ داد این است که نوآوری در یک محصول آیا می‌تواند از ورود رقبا جلوگیری کند؟ درخصوص این سوال که بسیاری از مدیران مطرح می‌کنند، باید گفت: «بله». اما نکته مهم استفاده از مدل‌های نوآوری و جاری‌سازی آن در سازمان است. مهم‌ترین دلیل شکست بیشتر مراکز نوآوری، جدا از وضعیت اقتصادی یا قانون‌گذاری، عدم شفافیت در هدف یا تغییرپذیری آن به دفعات است.

باید دقت کنیم که فعالیت‌های نوآورانه، نیاز به زمان و تعهد به هدف دارند. به همین دلایل باید Pivot‌ها صرفا مسیر ما را برای رسیدن به هدف، تغییر دهند نه اینکه اهداف ما را دگرگون کنند. دقت کنید که سرویس‌های نوآورانه سازمانی باید به‌درستی طراحی شوند. فرایند کشف مسائل و مسیر حل آن به یک استارتاپ نیز متفاوت است. این گفته که «مرکز نوآوری ما هم یک استارتاپ است!» بسیار اشتباه است. دلیل بیشتر شکست‌ها هم از همین نقطه ابتدایی شروع می‌شود.

از همین نقطه شروع می‌کنم که برای ایجاد یک مرکز نوآوری باید به چه سوالاتی پاسخ دهیم. در ادامه نیز مسیری را تا رسیدن به استراتژی، مشخص خواهم کرد:

  1. مزیت‌های رقابتی شرکت در یک حوزه (بخش) چیست و چگونه می‌توان آن را قوی‌تر کرد؟
  2. داشته‌ها و داده‌های ما چگونه می‌تواند سرعت بیشتری در تولید و رقابت ایجاد کند؟
  3. فرهنگ سازمان، توسعه از بیرون شبکه یا از درون شبکه (افراد) است؟
  4. تمرکز شرکت بر مالکیت اکثر سهام است یا مدیریت دارایی‌های غیرمتمرکز؟
  5. هدف از نوآوری و تکمیل زنجیره ارزش یک شرکت، حل چه مسائلی است؟
  6. فرهنگ ذهنی مدیران ارشد و مدیران میانی چیست و چه مواردی بین آنها فاصله انداخته است؟
  7. معیار‌ها و دارایی مرکز نوآوری برای جذب افراد بیرونی با هدف مشارکت، چه مواردی است؟
  8. قدرت ریسک‌پذیری و مالی سازمان تا چه بازه زمانی است و چه ریسک‌هایی را می‌تواند مدیریت کند؟

 

با پاسخگویی به سوالات فوق، می‌توانیم تا حدی چارچوب استراتژی اولیه یک تصمیم بزرگ را در قالب یک درخت یا ماتریس تصمیم‌گیری، کم‌وبیش مشخص کنیم. سپس خود را آماده کنیم تا به مرحله بعد راه یابیم. اما برای این کار بهتر است ابتدا مدل‌های نوآوری در زنجیره ارزش را بشناسیم و براساس نوع و حوزه صنعت بر دو تا حداکثر چهار مدل از آن تمرکز کنیم:

نوآوری فرایندی (Process Innovation)

استفاده از سرویس‌ها و مدل‌هایی که عموما باعث بهینه‌سازی فرایند‌های تولید و توزیع می‌شود. درنهایت نیز در بهره‌وری و مدل‌های سنجش عملکرد، اثر مثبت می‌گذارد یا نقاط درد را شناسایی می‌کند.

تولید ناب (Lean Manufacturing)

تمرکز بر بهبود کارایی و توسعه، برمبنای سنجش و عملکرد، به‌صورت دوره‌های کوتاه و تمرکز بر کاهش ضایعات در صنایع سخت یا جلوگیری از تولید کد نامتوازن/ ناهمگون در صنایع مبتنی‌بر تکنولوژی.

نوآوری محصولی (Product Innovation)

توسعه محصولات یا فیچر‌های جدید

طراحی و عرضه محصولات جدید یا بهبود محصولات موجود با استفاده از فناوری‌های جدید با منابع درون سازمانی به‌صورت کارآفرینی سازمانی یا اضافه‌کردن شرکای تجاری با هدف یکپارچه‌سازی خدمات چندمحصولی.

سفارشی‌سازی انبوه (Mass Customization)

تولید محصولات به‌گونه‌ای که با نیازهای خاص مشتریان هماهنگ باشد، اما به‌صورت انبوه تولید شوند و سبدی از محصولات یکپارچه متصل به‌هم ایجاد کنند.

نوآوری سازمانی (Organizational Innovation)

مدیریت زنجیره تامین هماهنگ (Integrated Supply Chain Management)

ایجاد سیستم‌های یکپارچه برای مدیریت تمام اجزای زنجیره تامین از تامین‌کنندگان تا مشتریان نهایی به‌صورت متصل.

همکاری‌های استراتژیک و شبکه‌های نوآوری

ایجاد شراکت‌ها و همکاری‌های استراتژیک با سایر شرکت‌ها و سازمان‌ها برای تبادل دانش، منابع مادی و سرمایه انسانی.

نوآوری باز (Open Innovation)

استفاده از منابع خارجی

بهره‌گیری از ایده‌ها و فناوری‌های موجود در خارج از شرکت و از طریق همکاری با دانشگاه‌ها، استارتاپ‌ها و شرکت‌های دیگر.

همکاری با مشتریان

جذب ایده‌ها و بازخوردهای مشتریان برای توسعه محصولات و خدمات جدید.

سرمایه‌گذاری شرکتی

تزریق سرمایه و تملک سهام، با تمرکز بر مدیریت دارایی‌های نامشهود و یکپارچه‌سازی با داده‌های گذشته با هدف بالابردن نرخ بازگشت کاربران و ایجاد سبد درآمدی در یکپارچه‌سازی محصولات.

نوآوری فناوری (Technological Innovation)

بهره‌گیری از فناوری‌های پیشرفته

استفاده از فناوری‌های نوظهور مانند اینترنت اشیا، بلاکچین، هوش مصنوعی و یادگیری ماشین برای بهبود فرایندها و محصولات.

فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT)

استفاده از سیستم‌های اطلاعاتی برای بهبود ارتباطات و هماهنگی در زنجیره ارزش.

نوآوری پایدار (Sustainable Innovation)

اقتصاد دایره‌ای (Circular Economy)

طراحی فرایندها و محصولات به‌گونه‌ای که مواد و منابع به‌صورت مداوم مورد استفاده قرار گیرند و ضایعات به حداقل برسد.

محصولات سبز و پایدار

توسعه محصولات و خدماتی که کمترین تاثیر منفی را بر محیط زیست داشته باشند.

نوآوری خدمات (Service Innovation)

خدمات پس از فروش و پشتیبانی

بهبود خدمات پس از فروش و ارائه پشتیبانی بهتر به مشتریان، ادغام مدل‌های نوآوری ذکرشده در بالا به‌صورت یکپارچه یا ادغام چند سرویس در کنار یکدیگر.

خدمات افزوده (Value-Added Services)

ارائه خدمات اضافی که به محصولات اصلی افزوده شوند و ارزش بیشتری برای مشتریان ایجاد کنند. در این مدل، با استفاده از راهکار‌ نوآوری باز و سرمایه‌گذاری شرکتی، می‌توان سبدی از کسب‌وکارها که وابستگی بسیار بالایی به سرویس اصلی (زیر‌ساختی) دارد، ایجاد کرد.

مدل خدمات افزوده یکی از مدل‌های مورد علاقه من در مبحث نوآوری است، ترکیب خدمات افزوده درکنار نوآوری باز و همچنین سرمایه‌گذاری شرکتی عموما باعث نوآوری پایدار در میان‌مدت می‌شود. همچنین درکنار آن می‌توان با نوآوری فناوری پیشی زیادی از رقبا گرفت. عموما ترکیب این چند مدل درکنار هم با یک استراتژی بلندمدت، باعث گام‌برداشتن در توسعه سهم بازار و ایجاد مدل‌های رشد به‌صورت چندگانه خواهد شد.

حالا با داشتن شناخت اولیه‌ نسب به مدل‌های نوآوری، لازم است بدانیم که کدام یک از این مدل‌ها می‌تواند ما را به اهداف خود برساند تا درکنار پاسخ سوالات اولیه به مدل درست اجرایی برسیم. به‌صورت کلی، دلایل نیاز و استفاده از راهکارهای نوآورانه شباهت‌های زیادی به هم دارند. مشترک‌ترین آنها که من در این مدت بررسی کردم شامل:

  1. محدودیت زمان و منابع جهت توسعه
  2. بالابودن اهمیت موارد جاری سازمان نسب به برنامه‌های بلندمدت
  3. چالش در پیش‌بینی فرصت‌‌های آینده و عدم توجیه سرمایه‌گذاری درون شرکت
  4. گران‌بودن تولید در داخل شرکت و عدم کنترل و مدیریت منابع

 

حالا لازم است بدانیم که نوآوری عموما در چه بخش‌هایی در درون شرکت اثر‌گذار خواهد بود و چه نقش پررنگی در اهداف بلندمدت یا میان‌مدت خواهد داشت؟ به‌صورت کلی بخشی از مهم‌ترین عوامل شامل:

1- بهبود بهره‌وری و کارایی

اتوماتیک‌سازی و فناوری

استفاده از فناوری‌های جدید مانند اینترنت اشیا (IoT) و هوش مصنوعی (AI) می‌تواند فرایندها را بهینه کرده و بهره‌وری را افزایش دهد.

مدیریت زنجیره تامین

بهبود فرایندهای لجستیک و تامین مواد اولیه می‌تواند هزینه‌ها را کاهش داده و زمان تولید را کوتاه‌تر کند.

2- مدیریت رقابت در بازار

یکی از اهداف عمومی شرکت‌های متوسط و بزرگ، مدیریت‌ رقابت‌ در بازار و حفظ زنجیره تولید محصولات، درراستای حفظ جایگاه برند و همچنین ورود به بازار‌های دیگر است که مدل‌های نوآوری، ابزاری مناسب برای رسیدن به این هدف است.

3- ایجاد کسب‌وکارهای موازی با هدف جذب حداکثری سهم بازار

از دیگر نکات بسیار مهم برای شرکت‌ها کسب سهم بیشتر در بازار است. حضور در دیگر شرکت‌ها به روش سهامداری به‌صورت کنترلی یا غیرکنترلی، باعث حضور در بازار رقابتی با هدف مدیریت سهم بازار در شرکت‌هاست.

4- توزیع سرمایه هدفمند

سرمایه‌گذاری هدفمند به‌صورت خطر‌پذیر شرکتی در مجموعه زنجیره ارزش، باعث کشف فرصت‌های بازار و ازدست‌ندادن جایگاه در بازار می‌‌شود و بر حفظ شرکت در بازار‌های نوظهور، کمک بسیاری می‌کند.

5- توسعه محصولات و خدمات جدید

تحقیق‌وتوسعه (R&D)

سرمایه‌گذاری در تحقیق‌وتوسعه می‌تواند منجر به کشف و توسعه محصولات و خدمات جدید شود.

شراکت‌ها و ائتلاف‌ها

همکاری با شرکت‌ها و موسسات تحقیقاتی می‌تواند منجر به ایجاد نوآوری‌های جدید در محصولات و خدمات شود.

6- افزایش کیفیت و رضایت مشتری

کنترل کیفیت

بهبود فرایندهای کنترل کیفیت در طول زنجیره ارزش می‌تواند منجر به تولید محصولات باکیفیت‌تر و کاهش نرخ بازگشت محصولات شود.

خدمات پس از فروش

بهبود خدمات پس از فروش و پشتیبانی مشتری می‌تواند رضایت مشتریان را افزایش داده و به ایجاد وفاداری مشتری کمک کند.

7- انعطاف‌پذیری و پاسخگویی

سفارشی‌سازی محصولات

با بهبود فرایندها و سرمایه‌گذاری در فناوری‌های تولید انعطاف‌پذیر، شرکت‌ها می‌توانند محصولات خود را براساس نیازهای خاص مشتریان سفارشی‌سازی کنند.

پاسخگویی به تغییرات بازار

توانایی سریع واکنش‌نشان‌دادن به تغییرات بازار و تقاضاهای جدید می‌تواند شرکت‌ها را درمقابل رقبا متمایز کند.

8- کاهش هزینه‌ها و افزایش رقابت‌پذیری

بهینه‌سازی منابع

مدیریت بهینه منابع و کاهش ضایعات می‌تواند هزینه‌های تولید را کاهش داده و قیمت نهایی محصولات را رقابتی‌تر کند.

اقتصاد مقیاس

افزایش حجم تولید و بهره‌برداری از مزایای اقتصاد مقیاس است که می‌تواند هزینه‌های تولید را کاهش دهد.

حالا با شناختن مدل‌های نوآوری و اثرات آن که عموما از اهداف یا استراتژی‌های شرکت نشئت می‌گیرد، می‌توانیم با ایجاد ماتریسی، به این آگاهی دست‌ یابیم که کدام مدل‌ها متناسب با اهداف ما خواهند بود. همچنین با توجه به شناسایی نقاط ضعف و قوت و ایجاد شبکه موثر، از چند مدل‌ استفاده کنیم تا بتوانیم حداکثر بهره‌وری را داشته باشیم.

براساس تحقیقاتی که در سطح دنیا و ایران با هدف بررسی دلایل شکست مراکز نوآوری انجام شده، موارد زیر از پرتکرارترین دلایل شکست مراکز نوآوری بوده است:

  • عدم وجود چشم‌انداز و استراتژی واضح

نداشتن یک چشم‌انداز و استراتژی روشن برای نوآوری، می‌تواند باعث سردرگمی و ناهماهنگی در بین اعضای مرکز شده و درنهایت به شکست منجر شود.

  • عدم تطابق با نیازهای بازار

مراکز نوآوری که نتوانند محصولات و خدمات خود را با نیازهای واقعی بازار و مشتریان تطبیق دهند، احتمال شکست بالاتری دارند.

  • مدیریت نادرست منابع

استفاده نادرست از منابع مالی، انسانی و فنی می‌تواند به ناکارآمدی و درنهایت شکست مرکز نوآوری منجر شود.

  • فرهنگ سازمانی نامناسب

یک فرهنگ سازمانی که از نوآوری و خلاقیت حمایت نمی‌کند، می‌تواند جلوی پیشرفت و موفقیت مرکز نوآوری را بگیرد.

  • نبود حمایت کافی از سوی مدیریت ارشد

اگر مدیریت ارشد سازمان از فعالیت‌های مرکز نوآوری حمایت نکند یا به آن اهمیت ندهد، این مرکز ممکن است به‌سختی اهداف خود را محقق کند.

  • ناتوانی در جذب و نگهداری استعدادها

عدم توانایی در جذب و حفظ افراد بااستعداد و خلاق می‌تواند به کاهش توان رقابتی مرکز نوآوری منجر شود.

  • عدم توانایی در مدیریت تغییرات

مراکز نوآوری باید قادر به مدیریت تغییرات و تطبیق با شرایط جدید باشند. ناتوانی در این امر می‌تواند به شکست منجر شود.

  • فقدان شبکه‌سازی و همکاری

عدم توانایی در ایجاد شبکه‌های قوی از همکاری با سایر سازمان‌ها، دانشگاه‌ها و استارتاپ‌ها می‌تواند فرصت‌های نوآوری را محدود کند.

با توجه به این دلایل، برای موفقیت مراکز نوآوری، ضروری است که برنامه‌ریزی دقیق، مدیریت کارآمد و حمایت کامل از سوی تمام بخش‌های سازمان وجود داشته باشد. با توجه به بررسی‌های انجام‌شده، راهکارهای ابتدایی این مقاله راه‌حل مناسبی برای رسیدن به این سوال است که آیا سازمان ما توانایی راه‌اندازی مرکز نوآوری را دارد یا خیر؟

اگر پاسخ مثبت است، بسیار مهم است که مسیر درستی را برای انتخاب استراتژی و نحوه رسیدن به انتظاراتمان در لایه مدیران ارشد انتخاب کنیم. همچنین ضمن تلاش و متعهدبودن به هدف، بهینه‌ترین مسیر را کشف کنیم. در تجربه چندین ساله‌ای که داشته‌ام باید بگویم تغییر اهداف مکرر، مهم‌ترین دلیل شکست مراکز نوآوری در ایران بوده و پیچیده‌بودن مسیر‌‌های پیش رو به‌دلیل مسائل اقتصادی و قانون‌گذاری از دیگر موارد بوده است.

نوشته شده توسط:
مدیر ارشد رشد تارا